اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیرم

نویسه گردانی: NYRM
نیرم . [ ن َ رَ ] (اِخ ) نریمان . پدر سام . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع). جد رستم . (برهان قاطع). رجوع به نریمان شود :
ز ما باد برسام نیرم درود
خداوند شمشیر و کوپال و خود.

فردوسی .


تو پور گو پیلتن رستمی
ز دستان سامی و از نیرمی .

فردوسی .


توگفتی گو پیلتن رستم است
و یا سام شیر است و یا نیرم است .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.