نیروی
نویسه گردانی:
NYRWY
نیروی . (اِ) نیرو. رجوع به نیرو شود : دانای یونان ... یاد کرد نیروی و کارکرد و کارپذیری . (از مصنفات بابا افضل ج 6 ص 390) (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قطع همکاری دائمی و اخراج کردن کارگر توسط کارفرما بخواطر مشکلات مالی و سایر مشکلات
واحد فلوی نیروی مغناطیسی . [ ح ِ دِ ف ِ ی ِ رو ی ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای اندازه گیری فلوی مغناطیسی به کار میرود....