اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیک رو

نویسه گردانی: NYK RW
نیک رو. [ رَ / رُ ] (نف مرکب ) رهوار. هملاج . (یادداشت مؤلف ). اسب خوش راه . (ناظم الاطباء). جواد. (مهذب الاسماء) :
زپویندگان هرکه بد نیک رو
خورش کردشان سبزه و کاه و جو.

فردوسی .


امیر گفت ... اسبی نیک رو از آخر خیلتاش را باید داد. (تاریخ بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نیک رو. (ص مرکب ) خوش رو. زیبارو. || خندان . بشاش . (فرهنگ فارسی معین ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.