اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیلی

نویسه گردانی: NYLY
نیلی . (ص نسبی ) منسوب به نیلی است . رجوع به نیل شود. || کبود. به رنگ نیل . نیلگون . نیل رنگ . آبی متمایل به کبودی و تیرگی :
بر سپهر لاجوردی صورت سعدالسعود
چون یکی چاه عقیقین در یکی نیلی ذقن .

منوچهری .


هرلحظه بر موافقت جامه آه را
نیلی کنید در دل و آنگه برآورید.

خاقانی .


ز آسیب دست دلبرش نیلی شده سیمین برش
سیاره ها نیلوفرش بر آفتاب انداخته .

خاقانی .


خاقان اکبر کز دها بگشوده نیلی پرده ها
دید آتشین هفت اژدها در پرده مأوا داشته .

خاقانی .


- نیلی بحر ؛ کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
- نیلی پرده ؛ کنایه از آسمان است . (انجمن آرا) (برهان قاطع).
- نیلی پنگان ؛ کنایه از آسمان است . (فرهنگ فارسی معین ) :
حاصل از چشم عدوی تو و اشعار من است
جمله آبی که در این نیلی پنگان دیدم .

رضی نیشابوری (از فرهنگ فارسی معین ).


- نیلی حصار ؛ کنایه از آسمان است :
گوی زمین ربوده ٔ چوگان عدل اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم .

حافظ.


- نیلی چادر ؛ کنایه از آسمان است . (مجموعه ٔ مترادفات ).
- نیلی حقه ؛ کنایه از آسمان است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان قاطع).
- نیلی خم ؛ کنایه از آسمان :
با فریب و رنگ این نیلی خم زنگارفام
کار بر وفق مراد صبغةاﷲ می کنی .

حافظ.


- نیلی دایره ؛ نیلی دوایر. کنایه از آسمان . (فرهنگ فارسی معین ).
- نیلی دوایر ؛ کنایه از آسمان هاست . (برهان قاطع) (آنندراج ).
- نیلی رواق ؛ کنایه از آسمان است . (مجموعه ٔ مترادفات ).
- نیلی قفس ؛ کنایه از آسمان . نیلی چادر. نیلی رواق . (مجموعه ٔ مترادفات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گروه فعال نرم افزاری تحت شبکه ور شکسته
گنبد نیلی. {گُ بَ}. (ترکیب اضافه). آسمان ِکبود ، آسمان ِآبی. ///////////////////////////////////////////////////////////// گویِ زمین رُبوده چوگانِ عَد...
تتق نیلی . [ ت ُ ت ُ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ). آسمان . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || ابر سیا...
چادر نیلی . [ دَ / دُ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چادر نیلگون . چادر کحلی . || کنایه است از آسمان .
خالد نیلی . [ ل ِ دِ ] (اِخ ) بنابر حدیث عبداﷲ از عبداﷲبن سعید از یونس بن بکیر، وی از ابومعشر و ابوهاشم نقل میکند که : عمر بیع مصاحف را خوش نم...
علی نیلی . [ ع َ ی ِ نی ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن علی بن محمدبن علی بن عبدالحمیدحسینی علوی نیلی نجفی . مشهور به نسابة و مکنی به ابوالحسن ...
علی نیلی . [ ع َ ی ِ نی ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحمید نیلی . مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نظام الدین . وی از تلامذه ٔ فخرالمحققین و سیدابوطا...
علی نیلی . [ ع َ ی ِ نی ] (اِخ ) ابن یوسف بن عبدالجلیل نیلی . ملقب به ظهیرالدین . فقیه و متکلم قرن هشتم هَ . ق . و از شاگردان فخرالدین فر...
نقاب نیلی . [ ن ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
صالح نیلی . [ ل ِ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن حکیم نیلی ... شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.