اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیم خام

نویسه گردانی: NYM ḴAM
نیم خام . (ص مرکب ) ناپخته . نیم پخته . نیم پز. که نه خام است و نه هنوز پخته است :
ترک جوشی کرده ام من نیم خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام .

مولوی .


تا ندرد پرده ٔ غفلت تمام
تا نماند دیگ حکمت نیم خام .

مولوی .


بخوان هرچه خوانی ولیکن تمام
که ناپخته نیکوتر از نیم خام .

امیرخسرو.


|| نارس . نیم رس . میوه ای که هنوز کاملاً نرسیده باشد : محرور را از سیب مضرت نباشد خاصه اگر نیم خام بخورد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و آنچه نیم خام باشد [ خربزه ] غلیظ باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || عمل نیامده :
شه آن چرم ناپخته ٔ نیم خام
بدرّد بخاید به حرصی تمام .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.