اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیوشا

نویسه گردانی: NYWŠA
نیوشا. (نف ) شنوا. شنونده و فهم کننده و یادگیرنده . (برهان قاطع). درک کننده . (ناظم الاطباء). گوش دهنده . نغوشا. (فرهنگ لغات شاهنامه ). نغوشاک . (فرهنگ فارسی معین ) :
به هر کار کوشا بباید بدن
بدانش نیوشا بباید شدن .

فردوسی .


بدو گفت آنکس که کوشاتر است
دو گوشش به دانش نیوشاتر است .

فردوسی .


به هستی یزدان نیوشاترم
همیشه سوی داد کوشاترم .

فردوسی .


گوش تو نیوشای پند و اندرز مشفقان نیست . (جهانگشای جوینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
نیوشا😁😁
۱۳۹۶/۰۵/۰۸
0
0

عالیییییییییبییییییییییی بود واقعا ازتون ممنونم بسیار متن آموزنده و مفیدی برای کسانی که نامشان نیوشا است دارد . ممنون از زحمات شما😊😊😉😉☺🙃😌😇😇🙋‍♀️👍👍👍👍👍👍😁😁


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.