اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
کاتای (Cathay) (/kæˈθeɪ/) [خطای/ختای] نامی است تاریخی برای چین که مدتها در اروپا [بعنوان سرزمینی متفاوت] بکار می رفت. در اوایل دوره مدرن، اروپایی ها ک...
اصطلاح تهران قدیم و در جواب نه گفته می شود. معنای خاصی ندارد و در زبان فارسی این ساختار جمله به دلیل آهنگین بودن مورد استفاده قرار می گیرد. برای مثال ...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: آپگان āpagān (خراسانی)*** فانکو آدینات 09163657861
پیرایه های چشمگیر ولی کم ارزش (فرهنگ فارسی امروز؛ غلامحسین صدری افشار، نسرین و نسترن حکمی). درخشش پارچه، کفش یا چیز دیگری یا با پولک یا با نخ های رنگی...
همتای پارسی این دو و اژه ی عربی این است: واهِل (پشتو: vahel)*** فانکو آدینات 09163657861
هست یعنی وجود دارد. است فعل ربط است. گرچه از گذشته تا کنون این دو واژه را به جای یکدیگر به کار برده و می‌برند، بهتر است در نوشتن فصیح، هر یک را به جای...
باد و دمه . [ دُ دَ م َ / م ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد همراه با مه .
بار و بنه . [ رُ ب ُ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) احمال و اثقال . بار و بندیل : نه لشکر نه کوس و نه بار و بنه همه میسره خسته و میمنه ...
بار و بند. [ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مصالح هر چیز چون رشته برای تسبیح و دوال و امثال آن برای شمشیر. ملاطغرا در قسمیه گوید : بتسبیح...
باد و بفش . [ دُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کرّ و فرّ و شکوه و جلال : بدین باد و بفش وسر و ریش گوئی سنایی نیم بوعلی سیمجورم . سنایی .و رجوع ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.