اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه
بی نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ص مرکب ) که نام و صفت او ندانند. (یادداشت مؤلف ) : نابردن نام و نادادن نشان آن بی نام و نشان اولی و بهتر ...
بداعی و کرمانی . [ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران است . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 112 شود.
الحق و الانصاف . [ اَ ح َق ْ ق ُ وَل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) حق و داد. حقیقت و عدالت . || (ق مرکب ) در تداول عامه ، براستی و از روی انصاف . راست...
اﷲ و لبیک کردن . [ اَل ْ لا هَُ ل َب ْ ب َ / ب ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) تضرع و زاری کردن . و رجوع به لبیک شود.
ان کان و لابد. [ اِ کان َ وَ ب ُدْ دَ ] (ع جمله ٔ شرطیه ، ق شرطی ) در صورت لزوم . در صورت ناچاری . اگر چاره ای نیست .
ای داد و بیداد. [ اَ / اِ دُ ] (ترکیب عطفی ، صوت مرکب ) شبه جمله ، برای اظهار حسرت و پشیمانی .
اختلاط و امتزاج . [اِ ت ِ طُ اِ ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ (اصطلاح ریاضیات ) عملی است که برای دو مقصود ذیل جاری کنند: اول آنچه بخواه...
جر و منجر داشتن .[ ج َ رُ م َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) با کسی مجادلات لفظی داشتن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به جر و منجر شود.
جفت و جلا کردن . [ ج ُ ت ُ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظیر ریش و گیس بهم بافتن . پشت هم انداختن . (امثال و حکم دهخدا). حقه جور کردن . پشت هم ان...
چاق و چله شدن . [ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فربه شدن . سمین شدن . پروار شدن . پرگوشت و پر چربی شدن . تنومند شدن . || شفا یافتن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.