۲,۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
بر و رو. [ ب َ رُ رو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: بر + و + رو) جمال . (یادداشت دهخدا). زیبایی ظاهر. بهر و رو.- بر و رویی داشتن ؛ جمیل و صاحب ...
شو و آی . [ ش َ / ش ُ وُ ] (اِمص مرکب ) آی و شو. آمد و شد. (یادداشت مؤلف ) : تا کی این رنج ره و گرد سفروین تکاپوی دراز و شو و آی . فرخی .نیز...
شر و ور. [ ش ِرْ رُ وِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول سخنان بیهوده و بی معنی ؛ شر و ور گفتن . (یادداشت مؤلف ). حرف مفت و دری وری و چرند و پ...
از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
یک و دو. [ ی َ / ی ِ ک ُ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یکی به دو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به یکی به دو شود.- یک و دو کردن ؛ یکی با دو کردن...
یا مشمور. افسرده و ساکت و گوشه گیر در گویش کازرونی(ع.ش)
گیج و وِر معادل مات ومبهوت ومتحیّر.
بر و دوش. (عبارت ترکیبی. فا.) (بر+دوش). آغوش، تن و بدن. بر [ په . ] ( اِ.) 1 - سینه . 2 - آغوش ، کنار. 3 - طرف ، جانب . 4 - ضلع خارجی زمین یا ساختمان ...