اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

واپس مانده

نویسه گردانی: WʼPS MANDH
واپس مانده . [ پ َ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) بازمانده . عقب مانده :
دلم را منزلی پیش است و واپس ماندگان از پس
که راهش سنگلاخ است و سم افگنده است پالانی .

خاقانی .


ز واپس ماندگان ناید درست این
نخستین را نداند جز نخستین .

نظامی .


به دورافتادگان از خان و مانها
به واپس ماندگان از کاروانها.

نظامی .


و رجوع به واپس ماندن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.