اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وادار کردن

نویسه گردانی: WʼDʼR KRDN
وادار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واداشتن . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). مجبور کردن . ناگزیر کردن . ناچار کردن . الزام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به واداشتن و الزام شود. || ترغیب کردن . تحریک کردن برانگیختن . رجوع به کلمه های مزبور شود. || نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). || ایستاده کردن کاروانیان است چارپایان خود را در میان راه برای آب انداختن یعنی بول نمودن و کمیز انداختن . (آنندراج ، از فرهنگ ترکتازان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.