واسط
نویسه گردانی:
WʼSṬ
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است در طوس و آن را واسط الیهود نیز نامند و محمدبن حسین واعظ فرضی منسوب به آن است . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
واسط بلخ . [ س ِ طِ ب َ] (اِخ ) از دهکده های بلخ است . (از معجم البلدان ).
دارة واسط. [رَ ت ُ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
واسطنوقان . [ س ِ ن َ ] (اِخ ) دهکده ای است در نوقان طوس که واسط الیهود نیز نام دارد. (لباب الانساب ).
واسط بایره . [ س ِ طِ ی ِ رَ ] (اِخ ) از دهکده های قم از ناحیه ٔ سراجه . (تاریخ قم ص 136 و 121).
واست. [سَ]. (حرف اضافه+ضمیر تو). واسه تو= برای تو، بهر تو. یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم اون زمونم بخدا تو کار دل مونده بودم. شیدا و مسعود ج...
هست یعنی وجود دارد. است فعل ربط است. گرچه از گذشته تا کنون این دو واژه را به جای یکدیگر به کار برده و میبرند، بهتر است در نوشتن فصیح، هر یک را به جای...
ژند و است . [ژَ دُ اُ ] (اِخ ) زند و اُست . زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هر یک از این ...