واقعیت

با سلام : میان کلمه واقعیت که درلغتنامه به معنای حقیقت آمده با مفهوم خود حقیقت که به معنی ثابت شدن چیزی بطور قطع ویقین می باشد تفاوت ظریفی وجود دارد . حقیقت براصل وجود شی که ماندگار وپابرجاست گفته می شود چه از جنس معنی باشد مثل یک موضوع اعتقادی وچه از جنس یک شی مادی . اما واقعیت به چیزی یا موضوعی اطلاق می گردد که آنا" ما باآن موجه هستیم ومی تواندقابل تغیر هم باشد هرچند که حقیقت آن ثابت است . مثلا" این حقیقت ثابت است که انسان دوستی ازصفات بارز ونیکوی آدمی است اما واقعیت آن در جهان چیزی غیراز جقیقت مطلب را نشان میدهد . بنابراین حقیقت یک اصل مسلم ولایتغیر است اما واقعیت ها می توانند تغیر پذیر باشند . یک مثال دیگر : حقیقت درخلقت انسان اشرف مخلوقات بودن اوست اما واقعیت زندگی بشر نشان میدهد که خیلی از انسان ها نه تنها شرافت تعریف شده برای خود را ارج نمی نهند بلکه برخلاف آن عمل می کنند که بفرمایش کتاب آسمانی قرآن کریم بل هم اظل می شوند . مثال دیگر : عمل دزدی که اتفاق می افتد یک واقعیت است که ما می بینیم اما دلیل این عمل که شاید فقر باشد یک حقیفت است هرچند برای ما آشکار نباشد وفقر درزندگی فردی که دست به چنین عملی زده است ثابت ویقینی است .

با سلام و احترام تعریف واقعیت در توان من نیست اما برخی از عوارض و ویژگیهای آن را می توانم بگویم (نظر صرفا شخصی است توقع پذیرش جمعی ندارم) 1- وقوع هر چیزی منوط به فراهم شدن شرایط آن است. چه حق باشد چه باطل. هر چیزی که به "شرایط" نیازمند باشد به وقت و مدت زمان خاصی و به هماهنگی نیز نیازمند است. شاید بتوان گفت که واقعیت با عمل هم سنخ است شاید "عمل" محسوب شود. 2- وقوع هر چیزی نشانه هایی دارد چه حق باشد و چه باطل. 3- انسان در فراهم شدن شرایط یک واقعیت، یا در جریان واقعیت می تواند نقش داشته باشد (باذن الله). مانند لغو شدن فرمان عذاب قوم یونس که ظاهرا قطعی شده بود روایت است که "الدعا یرد القضاء و لو ابرم ابراما" یعنی دعای انسان قضای مبرم الهی را می تواند برگرداند.