اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وجا

نویسه گردانی: WJA
وجا. [ وَ ] (ع اِ) ترس و اندوه . (غیاث اللغات ) :
بعد از آن گفتند ای بابای ما
شاه پیغامی فرستاد از وجا.

مولوی .


تا نباشد هیچ محسن بی وجا
تا نماند هیچ خائن بی رجا.

مولوی .


|| (مص ) سیلی زدن . (غیاث اللغات ). || سوده شدن سم و نازک گشتن آن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). زخم شدن پا از سفر کردن به پای برهنه . (ناظم الاطباء) (المنجد). || (ص ) (ماء...) آب بی خیر. (منتهی الارب ). آب بد بی خیر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
وجا. [ وِ ] (ع مص ) خصی کردن . || کشتن . (غیاث اللغات ). رجوع به وِجاء شود.
وجاء. [ وَ ] (ع ص ) (ماء...) آب بی خیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آب بد بی خیر. (ناظم الاطباء). رجوع به وجا شود.
وجاء. [ وِ ] (ع مص ) رگهای خایه ٔ گشن بکوفتن . (تاج المصادر بیهقی ). اخته کردن تکه را به کوفتن خایه ٔ وی میان دو سنگ یا بریزه کردن خایه ...
وجع. [ وَ ج َ ] (ع اِمص ) رنجوری و دردمندی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بیماری . (اقرب الموارد). || (اِ) درد. (اقرب الموارد)(بحر الجواهر) ...
وجع. [ وَ ج ِ ] (ع ص ) رنجور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دردمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). صاحب و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.