اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وحی

نویسه گردانی: WḤY
وحی . [ وَ حا ] (ع اِ) آواز مردم و جز آن که دراز و خفی باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وحاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتاب . (منتهی الارب ). عجله . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مهتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سید کبیر. (اقرب الموارد). || بزرگ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || آتش . (اقرب الموارد). || پادشاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ملک . (ناظم الاطباء). || بازو. (منتهی الارب ). || (اِ فعل ) الوحی الوحی ؛ البدار البدار. بشتاب بشتاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) شتابی نمودن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
وهی . [ وُ هی ی ] (ع اِ) ج ِ وَهْی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به وهی شود.
داد و هی ی . [ وَ ی َ ] (اِخ ) نام پدر بَغَ بوخش َ پارسی از دوستان داریوش بزرگ و از جمله کسانیکه هنگام قتل گئوماتای غاصب که خود را بردیا پ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.