وره
نویسه گردانی:
WRH
وره . [ وَ رَه ْ ] (ع مص ) گول گردیدن و نااستادی کردن در کار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). احمق گردیدن . (اقرب الموارد). || بسیار وزیدن باد. || بسیارپیه گردیدن زن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِمص )حماقت و گولی و نااستادی و کودنی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
وره . [ وَرْه ْ ] (ع مص ) بسیارپیه گردیدن زن . (منتهی الارب ).
واژه ای است به معنی به تدریج که در کلام مردم چهارمحال و بختیاری به کار می رود
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سپه وره . [ س ِ پ َ وَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع در 52 هزارگزی باختر دیواندره و 7 هزارگزی شمال ...
نیل وره . [ وَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنجابی شهرستان کرمانشاهان ، در 10 الی 12هزارگزی شمال غربی کوزران و 5هزارگزی راه فرعی کوزران ...
کانی وره . [ وَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد.واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 33هزارگزی باختر شوسه ٔ ب...
ورة. [ وَرْ رَ ] (ع ص ) زن خوار و حقیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) برسوی ران . (منتهی الارب ). ورک . (اقرب الموارد).
وؤرة. [ وُءْ رَ ] (ع اِ) اِرَة. آتشکده . (آنندراج ) (اقرب الموارد). || آتش . (آنندراج ).