وریس
نویسه گردانی:
WRYS
وریس . [ وَ ] (ع ص ) (ثوب ...) جامه ٔ رنگین . ورس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). به ورس رنگ کرده . وریسه به همین معنی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
راست و ریس . [ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ). راست و ریست . در تداول عامه ، موانع. معایب . (یادداشت مؤلف ): راست و ریستش را در کردن ، رفع موان...