اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وسن

نویسه گردانی: WSN
وسن . [ وَ س َ ] (ع اِ) حاجت و نیاز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: ما هو من همی و من وسنی . ج ، اوسان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خواب سبک . (مهذب الاسماء). گرانی خواب یا اول آن یا پینکی و غنودگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). وَسَنة. وَسْنة. سِنة. (منتهی الارب ) :
آتش اندر دلم بسوخته صبر
آب از دیدگان ببرده وسن .

مسعودسعد.


خوب است مرا کار به هر جا که تو باشی
بیداری من با تو خوش است و وسن من .

منوچهری .


چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کز این برفت نشاط و از آن برفت وسن .

مسعودسعد.


گفت پیغمبر که خسبد چشم من
لیک کی خسبد دلم اندر وسن ؟

مولوی .


- بی وسن ؛ بی خواب :
رسم ناخفتن به روز است و من ازبهر تو را
بی وسن باشم همه شب روز باشم باوسن .

منوچهری .


|| (مص ) بیهوش شدن از بوی بد چاه و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و بیهوش شدن از دم چاه . (المصادر زوزنی ). || گرفتن کسی را تنگی خواب یا اول آن یا پینکی . (اقرب الموارد). گران خواب گردیدن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
وسن . [ وَ س ِ ] (ع ص )غنوده و خوابناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). خفته . (غیاث اللغات ). نائم . || بیهوش شده ...
وسن . [ وَ س َ ] (ص ) آلوده . (آنندراج ). || (اِ) آلایش . آلودگی . (آنندراج ) : حضرتی کز قدر زیبد گرچه اودامن همت بگرداند وسن حارسش کیوان و بر...
وثن . [ وَ ث َ ] (ع اِ) بت . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (السامی ) (ناظم الاطباء). نصب . طاغوت . جبت . صنم ...
وثن . [ وُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ وَثَن . بتها. صنم ها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وَثَن شود.
وثن . [ وُ ] (ع اِ) ج ِوَثَن . (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به وثن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.