اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وشکرده

نویسه گردانی: WŠKRDH
وشکرده . [ وَ ک َ / وُ ک ِ دَ / دِ ] (ص ) شخصی را گویند که در کارها تجربه ٔ بسیار داشته باشد و بعد از عاقبت اندیشی شروع در کاری کند، و بعضی گویند که شخصی باشد که کارها را جد و چسبان کند، و به ضم اول و کسر کاف هم گفته اند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم مفعول از وشکریدن . واشکرده . به کسر واو وکاف و به ضم و فتح اول هم ذکر کرده اند. ترکیبی است وصفی به معنی کارپرداز و پیشکار چالاک و صاحب تجربه و صاحب قوت (کذا). (برهان جامع). این لغت در جهانگشای جوینی به معنی آماده و چالاک آمده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع از سبک شناسی ج 2 ص 302). در سروری آمده : به فتح واو و سکون شین معجمه و کاف و دال مهمله ، آن کس را گویند که در کارها نیک تجربه کند و در عاقبت آن اندیشه کند، پس در آن کار شروع کند، و بعضی گفته اند که آن کس باشد که در کارها بجد [ ن ل : بحد ] و چست و چالاک باشد، و در سامی به فتح واو و کسر کاف و فتح دال مهمله نیز به نظر رسیده و به عربی وشکرده را شیحان گویند به فتح شین با حاء مهمله به وزن ریحان . و در اداةالفضلاء به کسر واو، با جد و توش و توان باشد و به فتح واو، چست و ساخته باشد، و به سین مهمله نیز آمده . (حاشیه ٔ برهان قاطع) : چون فردوسی شاهنامه تمام کرد نساخ او علی دیلم بود و راوی ابودلف و وشکرده حیی قتیبه که عامل طوس بود و به جای فردوسی ایادی داشت . (حاشیه ٔ برهان از چهارمقاله ٔ عروضی چ 2 ص 77). و به لشکرهایی که در عراق و اطراف دیگر بودند اشارت رفت تا تمامی محتشد و وشکرده شدند. (جهانگشای جوینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.