اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وشم

نویسه گردانی: WŠM
وشم . [ وَ ] (ع اِ) نشان و علامت . (ناظم الاطباء). نقش و نگار که بر اندام سوزن آژده و نیله بر آن پاشیده ، سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). خال . ج ، وشوم ، وِشام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) : عسل البلاذر اذا طلی علی الوشم قلعه . (ابن بیطار). || گیاه نخستین که روییدن گیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || تغییر رنگ پوست بدن از ضربه وسقطه . (ناظم الاطباء). || خط دستهای گاو وحشی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (مص ) اندام را به سوزن اژدن و نیله پاشیدن بر آن ، و فعل آن از باب ضرب است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کنده کردن دست . (تاج المصادربیهقی ). خال کوبی کردن . خال و خط کوبیدن در دست و تن . نگار کردن بر پشت دست . (مهذب الاسماء) :
لخولة اطلال ببرقة ثَهْمَدِ
تلوح کباقی الوشم فی ظاهر الیدِ.

(از معلّقه ٔ طَرَفَة).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
وشم . [ وُ ] (اِ) ۞ پرنده ای باشد شبیه به تیهو لیکن از تیهو کوچکتر است ، و آن را عربان سمانی و سلوی و ترکان بلدرچین گویند. (برهان ). کرک و...
وشم . [ وَ ] (اِ) بخار عموماً و بخاری که در ایام زمستان در هوا پیدا شود خصوصاً. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). بخارها باشد عموماً همچو بخا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.