اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ول

نویسه گردانی: WL
ول . [وِ ] (ص ) رها. سرخود. آزاد. غیرمقید. مطلق العنان .
- ول دادن ؛ رها کردن . سر دادن .
- ول شدن ؛ رها شدن .
- ول کردن ؛ رها ساختن . سر دادن . مرخص کردن .
|| در تداول ، سرخود. مطلق العنان . بیکار. عاطل و باطل ، و در ترکیب های زیر به کار رود در همین معنی : ولنگار،ولگرد، ولخرج ، ولگو. (یادداشت مرحوم دهخدا). کسی که تربیتی ندیده و در گفتار و رفتارش مراعات رسوم و آداب نکند. بی تربیت . || بیهوده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- حرف ول ؛ سخن بیهوده و مزخرف .
- شل و ول ؛ چیزی سست و غیرمحکم .
- || شخص بی حال و عاری از چابکی و چالاکی .
- ول بار آمدن ؛ سرخود بار آمدن .
- ول گفتن ؛ سخنان بی بندوبست و بی ترتیب و بیهوده گفتن .
- ول معطل بودن ؛ در تداول ، بیهوده انتظار کسی یا چیزی را کشیدن .
- ول و ویلان ؛ رها و آزادو افسارسرخود و بی تکلیف و سرگشته و بی جا و مکان . (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
|| (اِ) در تداول لهجه های جنوبی ایران به معنی شتر است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ول کردن . [ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ول دادن . سر دادن . رها کردن . آزاد کردن . || از دست نهادن . || ترک گفتن . ادامه ندادن .- ولش...
ول دادن . [ وِ دَ ] (مص مرکب ) رها کردن . آزاد کردن . آزاد گذاشتن .- ول دادن صدا ؛ در تداول ، آواز خواندن . سر دادن صدا. دادوبیداد کردن . آواز ب...
ول گفتن . [ وِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخن بیهوده و بی معنی گفتن . حرف مفت زدن .
وِل مُعَطّلم. به معنی «من ول معطل می باشم» است: من بیهوده معطّل کسی و یا چیزی می باشم. «ول معطل بودن» یعنی: در تداول، بیهوده انتظار کسی یا چیزی را ک...
وول زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) (در تداول ) وول خوردن . جنبیدن چون کرم . در هم شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا): مردم مانند مورچه بدون اراده در ...
ول انگار. املاءِ نامأنوس « ولنگار ».
ول انگاری. املاءِ نامأنوس « ولنگاری ».
وول خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) جنبیدن . تکان خوردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). || در هم تپیدن و چپیدن (جمعیت ). (فرهنگ ...
ول گردیدن . [ وِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) ول گشتن . هرزه گردی کردن . آواره بودن . بیکار بودن . دنبال کاری نرفتن .
ول گردی کردن . [ وِ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ،هرزه گردی کردن . آواره بودن . بیکاربیکار راه رفتن .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.