ولد
نویسه گردانی:
WLD
ولد. [ وَ ل َ ] (اِخ ) بهاءالدین . رجوع به بهاءالدین (محمد. سلطان العلماء) شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زاد و ولد. [ دُ وَ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) افزایش اولاد و نسل . (فرهنگ رازی ).
چشمه ولد. [ چ ِ م ِ وَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش اس-دآباد شهرستان همدان که در 18 هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ اسدآباد و 3 ...
سلطان ولد. [ س ُ وَ ل َ ] (اِخ ) بهاءالدین بن جلال الدین مولوی ، عارف و شاعر. بسال 712 هَ .ق . در قونیه وفات یافته . وی مدت سی سال پیشوای ط...
بی زاد و ولد. [ دُ وَ ل َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بی زاد و رود. بی فرزند.
زاد و ولد کردن . [ دُ وَ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زائیدن فرزندان و بوجود آوردن اولاد بسیار.
بهاءالدین ولد. [ ب َ ئُدْ دی وَ ل َ ] (اِخ ) پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی . رجوع به بهاءالدین محمد سلطان العلماء و احمدبن جلال الدین و نف...