اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ویل

نویسه گردانی: WYL
ویل . [ وَ / وِ ] (صوت ، اِ) وای ، وآن کلمه ٔ افسوس است . (غیاث اللغات ). کلمه ٔ تقبیح و افسوس است . (برهان ). در نصاب نوشته که ویل در اصل وای بوده است به معنی حزن ، لام را افزوده از اصل انگاشته اند. (غیاث اللغات ). نفیر و افغان از مصیبت بود، و عرب نیز همین معنی از این لفظ اراده کند :
نصیب دشمن تو ویل و وای و ناله ٔ زار
نصیب تو طرب و خرمی و ناله ٔ چنگ .

فرخی .


راست پنداری همی بینم که بازآیی ز مصر
درفکنده در سرای ملحدان ویل و عویل .

فرخی .


حاسدا تا من بدین درگاه سلطان آمدم
برفتادت غلغل و برخاستت ویل و حنین .

منوچهری .


گر نباشی ز اهل ستر به زهد
خواند باید بسیت ویل و ثبور.

ناصرخسرو.


|| سختی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). || عداوت . (غیاث اللغات ). || شور و فغان بر مصیبت . (غیاث اللغات ) (برهان ). نفیر و افغان از مصیبت ، و عرب نیز همین معنی از این لفظ اراده کند. (فرهنگ اسدی ). || هلاک . (غیاث اللغات ) (برهان ). هلاکت . (برهان ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
استانلی ویل . [ اِ ] (اِخ ) ۞ شهری از کنگوی بلژیک ، بندری در ساحل کنگوی وسطی دارد.
ناپلئون ویل . [ پ ُ ل ِ ءُ] (اِخ ) ۞ شهر کوچکی است در ایالت لوئیزیانای امریکا. جمعیت آن 4000 تن است .
گورزو ویل کوپولسکی . [ گُرْ زُوْ وی ک ُ پُل ْ ] (اِخ ) ۞ بندری است از لهستان در کنار باس وارتا ۞ با 44000 تن جمعیت . این شهر سابقاً جزو آلم...
الکساندر د ویل دیو. [ اَ ل ِ دُ ل ِ ی ُ ] (اِخ ) ۞ شاعر و نحودان فرانسوی در قرن سیزدهم م . وی در شهر ویله دیو از نورماندی بدنیا آمد. او راست...
وئل . [ وَ ءِ ] (ع ص ) وَئیل . وَیْل ٌوَئِل ؛ سختی بسیار. وَیْل ٌ وَئیل . (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.