گفتگو درباره واژه گزارش تخلف هاسه نویسه گردانی: HASH هاسه . [ س ِ ] (اِخ ) ۞ یوهان آدلف . رجوع به هاس (ژان آدولف ) شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی حاسة حاسة. [ حاس ْ س َ ] (ع ص ) نعت فاعلی ، تأنیث حاس . || (اِ). احدالحواس الخمسة یعنی آن چیز که بدان چیزی دریابند و هی السمع والبصر والشم وال... هاصة هاصة. [ هاص ْ ص َ ] (ع اِ) چشم پیل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حاصة حاصة. [ حاص ْ ص َ ] (ع اِ) علّتی که موی سر بریزاند. داءالثعلب . || (ص ) بینهم رحم ٌ حاصة؛ ای محصوصة، او ذات حص ّ. (منتهی الارب ). مقطوعة و ب... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود