هاشم
نویسه گردانی:
HAŠM
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ازرواة است . ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی ، داستانی از قول وی درباره ٔ مرگ عمربن عبدالعزیز خلیفه ٔ اموی نقل کرده است . رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 280 شود.
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گُلمکان بخش طُرقِبِه ٔ شهرستان مشهد، واقع در 30 هزارگزی شمال باختری طرقبه . موقع جغرافیایی آن ج...
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تَبادْکان بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد، در 36 هزارگزی شمال باختری مشهد و 9 هزارگزی جنوب راه ...
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 29 هزارگزی خاور کوهپایه و 7 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ اصفهان به ی...
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 26500 گزی جنوب باختر کوهپایه و متصل به راه ...
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان نائین ، واقع در 30 هزارگزی جنوب باختر نائین و متصل به راه نایین به هاشم آباد. ناحیه ای ...
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرات و مروست بخش شهربابک شهرستان یزد، واقع در 22500 گزی باختر شهربابک و 3 هزارگزی خاور راه مروس...
درکول هاشم . [ دَ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ایتیوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 6 هزارگزی راه ...
هاشم خطیب . [ ش ِم ِ خ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحدبن هاشم الاسدی ، مکنی به ابوطاهر. اهل حلب ، خطیبی بلیغ و واعظ و ادیب بود. اصلش از رقه ...
هاشم اوقص . [ ش ِ م ِ اَ ق َ ] (اِخ ) از نساک و زهاد عرب . وی محدث بود. النجاری و الجوزجانی ، او را غیرثقه ذکر کرده اند. هاشم سخنوری ماهر و شی...
هاشم سغدی . [ ش ِ م ِس ُ ] (اِخ ) شاگرد ابوبکر وراق ترمذی (محمدبن عمر الحکیم الترمذی از مشایخ صوفیه ). اصلش از سغد سمرقند بود. وی سخنان استا...