هاشمی
نویسه گردانی:
HAŠMY
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) عبداﷲبن اسماعیل . از امرای بنی عباس در قرن چهارم هجری که به زهد و پارسائی معروف بود. وی رساله ای به دوستش عبدالمسیح بن اسحاق الکندی که نصرانی متعصبی بود، نوشت و ضمن آن وی را به دین اسلام دعوت کرد. عبدالمسیح نیز رساله ای در جواب وی نوشت و در آن بعد از رد دعوت عبداﷲبن اسماعیل وی را به دین نصرانی دعوت کرد. ذکر این دو رساله در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی آمده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1888).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اسفندقه ٔ بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 105 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 5 هزارگزی شمال ر...
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف ده گانه ٔ سکنه ٔ آمل . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 61).
هاشمی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به هاشم که جد عبداﷲ و پدر عبدالمطلب و پسر عبدمناف بود. (الانساب سمعانی ) (آنندراج ). کسی که از نژاد هاشم جد پ...
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) مکنی به ابومحمد. رجوع به عبدالصمدبن علی ... هاشمی شود.
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) مکنی به ابومحمد. رجوع به ابومحمد هاشمی شود.
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) علی احمدخان . کتابی به نام مخزن الغرائب در تاریخ شعراء تألیف کرد. این کتاب یکی از مآخذ و منابع هرمان آته خاورشناس ...
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) از سادات قم و محرر محکمه ٔ شرع بود. آذر بیگدلی در ردیف شعرای قم نام وی را آورده است و می نویسد: «از سادات آن دیار و...
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) ابوالقاسم . از روات است . ابوالقاسم اسماعیل بن محمدبن الفضل الاصفهانی که از مشاهیر ائمه ٔ سنت است . از قول وی روایت ...
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) یا (خواجه هاشم ). از سادات بخارا و شیخ الاسلام آن دیار بود. وی از شعرای قرن نهم هجری است . آذر بیگدلی مؤ...
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) احمدبن ابراهیم بن مصطفی الهاشمی . در سال 1295 هَ . ق . در قاهره به دنیا آمد. وی از شاگردان محمدعبده است . و ...