هاشمی
نویسه گردانی:
HAŠMY
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) یاسین حلمی «پاشا» ابن السید سلماس الهاشمی . از رجال بزرگ سیاسی عراق در 1299 هَ . ق . در بغداد متولد شد و در همانجا به تحصیل پرداخت و سپس برای ادامه ٔ تحصیل به برلین رفت و در 1905 م . رئیس «ارکان حرب » شد. سپس وارد جمعیت «العهد» گردید و به موصل و از آنجا به دمشق نقل مکان کرد. در سنه ٔ 1916 م . به شریف فیصل (ملک فیصل بن الحسین ) پیوست و این دو، وارد حزب «العربیة الفتاة» گردیدند. مرام حزب مذکور آزاد کردن عرب از سلطه ٔ استعمار ترک بود. وی در جنگ اتریش و روسیه به دفاع از اتریش در مقابل روس جنگید ودر این جنگ بود که نبوغ نظامی او ظاهر شد. یاسین به فرماندهی سپاهی که مرکزش «شونه » در مشرق اردن بود انتخاب شد و با انگلیسی ها معاهده بست و مشترکاً با ترکها جنگید. در این جنگ مجروح شد و به ناچار عقب نشینی کرد و در دمشق پنهان شد. در این موقع نیروی فیصل فاتحانه وارد دمشق گردید و یاسین از طرف فیصل به ریاست دیوان شورای جنگی منصوب شد (سال 1918م .). هنگامی که عراق بر ضد انگلستان شورش کرد یاسین به کمک شورشیان پرداخت و انقلاب را اداره میکرد. فرماندار انگلیسی در دمشق وی را به منزل خود دعوت به چای کرد، هنگامی که یاسین از منزل فرماندار خارج میشد بوسیله ٔ عده ای از سربازان انگلیسی دستگیر و به شهر «لد» در فلسطین تبعید گشت . مردم دمشق قیام کرده آزادی وی را خواستار شدند. سرانجام بعد از پنج ماه و 23 روز گرفتاری آزادشد و به دمشق برگشت . و در آنجا بود تا در اگوست 1921 م . که دولت مستقل عراق تشکیل شد به عراق وارد گشت .وی دو بار مأمور تشکیل کابینه گردید. در کابینه ٔ اول خود قانون اساسی عراق را وضع و به تصویب رسانید ومجلس شورای ملی را تشکیل داد و در کابینه ٔ دوم خود قانون نظام وظیفه ٔ اجباری را وضع کرد و به تجهیز ارتش و تهیه ٔ طیارات جنگی و احداث کارخانه های اسلحه سازی پرداخت و نیز پیمان مودت و دوستی و پیمانهای دفاعی با ممالک عربستان سعودی و یمن بست . وی حزب «الشعب » را که اولین حزب سیاسی عراق است تأسیس کرد. در مجلس مؤسسان عراق به عضویت انتخاب شد. یاسین تا سال 1936م . رهبر مطلق العنان عراق بود و سیاست آن کشور را به میل و اراده ٔ خود اداره میکرد. در این سال شورش «بکر صدقی » بر ضد وی برپا شد. و در نتیجه یاسین به بیروت رفت و در همانجا مرد و به خاک سپرده شد. وی مردی روشنفکر، قوی اراده ، دوراندیش و کم حرف بود و در ممالک عربی احترام بسیار داشت . (از اعلام زرکلی ج 9 ص 154).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جوهری شود.
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن محمدبن عبدالمعین بن عون هاشمی . آخرین امیر سلسله ٔ هاشمیان است که در حجاز لقب «ملک »...
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حیدربن محمدبن احمد هاشمی حسنی تهامی . رجوع به علی تهامی شود.
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی عباسی . مکنی به ابوالحسن . وی از امراء و ولاة بود. در سال 169 هَ...
علی هاشمی . [ ع َی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن میمون بن ابی بکربن علی بن میمون بن ابی بکربن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی...
اظفار هاشمی . [ اَ رِ ش ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اظفارالطیب شود.
حبیب هاشمی . [ ح َ ب ِ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن نزار شود.
حسین هاشمی . [ ح ُ س َ ن ِ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به حسین بن علی شریف مکه شود.
هاشمی دهلوی . [ ش ِ ی ِ دِ ل َ ] (اِخ ) میر محمدهاشم شاه و مشهور به شاه جهانگیر و مکنی به ابوعبداﷲ. از شعرای ایرانی هند در نیمه ٔ اول قرن دو...
عماره ٔ هاشمی . [ ع ُ رَ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عبدالمطلب هاشمی . صحابی بود. «ابوعمر» گوید که عمارةبن حمزة و برادرش یعلی ، هنگام وفات پی...