اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هال

نویسه گردانی: HAL
هال . (ع اِ) سراب . لغتی است در آل . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
افتاده حال . [ اُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) متواضع. فروتن . ساکت . آرام . و رجوع به افتاده حالی شود.
درویش حال . [ دَرْ ] (ص مرکب )مقل الحال . کسی که به وضع درویشان باشد : قمری درویش حال بود ز غم خشک مغزنسرین کان دید کرد لخلخه ٔ رایگان .خاقا...
حال و روز. [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . وضع زندگی : حال و روزش بد است .
علی ای حال . [ ع َ لا اَی ْ ی ِ ل ِن ْ ] (ع ق مرکب ) به هر حال . به هرتقدیر. در هر صورت . (ناظم الاطباء).
این دو واژه عربی است و آریایی جایگزین، این است: اواهس ávâhas (پارتی)**** فانکو آدینات 09163657861
حال و ملکه . [ ل ُ م َ ل َ ک َ / ک ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نوع دوم (از کیفیت )، کیفیات نفسانی بود، و آنرا حال و ملکه خوانند. و نام این ن...
حال بد زدن . [ ل ِ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) حال بد کردن : بمردن خویش را چون فال بد زدهمان فال بد او را حال بد زد.امیرخسرو.
حال گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تغییر یافتن حال . متغیر شدن حال . (غیاث ) : همین بسست که گردد زبان و حال بگرددفصاحت سخن عشق صرف و ...
حال مؤکده . [ ل ِ م ُ ءَک ْ ک َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الحال المؤکدة هی التی لاینفک ذوالحال عنها مادام موجوداً غالباً، نحو زیدٌ ابو...
از این سه واژه، دو واژه ی آن (حال اجرا) عربی است؛ پارسی جایگزین هر سه واژه این است: وَرتَمان که از سنسکریت وَرتَمانا ساخته شده است. مثال: «این پروژه د...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.