هالو
نویسه گردانی:
HALW
هالو. (اِ) در تداول لران ، خالو. و به تحقیر همه ٔ لران را در خواندن و آواز کردن هالو خطاب کنند.
- امثال :
هیچکس نگفت هالو خرت بچند . (یادداشت به خط مؤلف ).
|| (ص ) (در تداول عامه ) ساده دل . (فرهنگ عامیانه ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حالو. (اِ) صورت دیگری از خالو، بمعنی خال و دایی .- امثال : یکی نگفت حالو خرت بچند ؟|| (ص ) زبون . ابله .
حال و روز. [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . وضع زندگی : حال و روزش بد است .
حال و ملکه . [ ل ُ م َ ل َ ک َ / ک ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نوع دوم (از کیفیت )، کیفیات نفسانی بود، و آنرا حال و ملکه خوانند. و نام این ن...
حال و احوال . [ ل ُ اَح ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . رجوع به حال شود.
بال به معنی دل است..و حال بال به معنی حال دل است...این واژه در زبان بختیاری به صورت پرسشی( حال و بالتان چطور است؟!) بسیار مورد استفاده قرار میگیرد!ثبت...