هاون
نویسه گردانی:
HAWN
هاون . [ وُ ] (معرب ، اِ) هاون . رجوع به هاوون شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
هاون . [ وَ ] (اِ) جوغن . جواز. چپسین . مهراس . کماره . ابزاری که در آن چیزی را می کوبند و نرم می کنند. (ناظم الاطباء). ظرفی فلزی (غالباً مسی ...
هاون کوب . [ وَ] (نف مرکب ) شخصی را گویند که به جهت عطاران و طبیبان دارو و اجزای معاجین بکوبد. (برهان ) : ببند ار کحل دین خواهی کمر چون د...
دسته هاون . [ دَ ت َ /ت ِ وَ ] (اِ مرکب ) استوانه شکلی کوتاه با بنی پهن ازچوب یا فلز کوفتن چیزها را در هاون . یدالمهراس . یدالمنحاز. (دهار). دست...
هاون دسته . [ وَ دَت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) ابزاری از سنگ و یا فلز و یا چوب که بدان در هاون چیزی را کوبند. (ناظم الاطباء).
هاوون . (معرب ، اِ)معرب هاون و به همان معنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الذی یدق فیه الدواء و غیره و الاصل هاوون علی فاعول لانه یج...