اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هج

نویسه گردانی: HJ
هج . [ هََ ] (ص ) راست بود یعنی به پای کرده . (لغت فرس ص 74). راست و افراخته شده . (ناظم الاطباء). راست و ایستاده مانند ستون . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شمس اللغات ). راست و بلند. مستقیم . قائم . برپا. منصوب . سرپا. || (اِ) هرچیز افراخته مانند نیزه و علم . (ناظم الاطباء). || هرچیز راست بر زمین نصب کرده . هر چیز که برزمین عمود باشد. (ناظم الاطباء). || تدارک و آمادگی با شتاب و چالاکی . (ناظم الاطباء). ۞ || راست کردن علمی بود یا نیزه . (صحاح الفرس ، نسخه ٔ طاعتی ). راست باز کردن چیزی باشد مانند علم و نیزه و ستون و امثال آن . (برهان ). راست کردن علم یا نیزه یا چیزی که بدان ماند. (اوبهی ). راست کردن چیزی . (شمس اللغات ). || راست ایستادن چیزی را گویند بر زمین . و با جیم فارسی هم آمده است . (برهان ). هچ . رجوع به هج کردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حج میقاتی . [ ح َج ْ ج ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نوعی از حج فروشی . رجوع به حجه فروش شود.
حج بالنیابة. [ ح َج ْ ج ِ بِن ْ ب َ ] (اِ مرکب ) انجام مراسم حج بجای دیگری . رجوع به حج و حجه فروش شود.
پنج ارکان حج . [ پ َ اَ ن ِ ح َج ج ] (اِ مرکب ) نزد شافعی اول احرام بستن ، دوم سعی کردن میان صفا و مروه ، سوم وقوف عرفات ، چهارم مزدلفه ،...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.