هجا
نویسه گردانی:
HJA
هجا. [ هََ ] (ع اِ) لغتی است در هَجَاءْ. (از معجم متن اللغة). هر چیز که فوت شود و سپری گردد از کسی . رجوعه به هجاء شود.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
هجا. [ هَِ ] (از ع ، اِمص ) هجو. بدگوئی . جرشفت . دشنام . سرزنش . مسخره . مضحکه . (ناظم الاطباء). مذمت کردن . (شمس اللغات ). نکوهیدن . (آنندراج ) (...
هجا. [ هََ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان سگ را زجر کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به هَج شود.
هجاء. [ هَِ ] (ع اِ) شکل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). هذا علی هجاء ذاک ؛ این به شکل آن است . (از معجم متن اللغة). || دشنا...
هجاء. [ هََ ج ْ جا ] (ع ص ) کثیرالهجاء. (معجم متن اللغة). هجاکننده . (مهذب الاسماء). بسیار هجوکننده .
هجاء. [ هََ ج َءْ ] (ع اِ) هر چیزی که در نزد کسی سپری گردد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). هر چیز که فوت شود و سپری گردد از کسی ....
هجاء. [ هََ ج ْءْ ] (ع مص ) فرومردن گرسنگی کسی و آرمیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). آرام گردیدن گرسنگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از...
هجاء. [ هََ ج َءْ ](ع مص ) تیز گردیدن گرسنگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). التهاب جوع . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
هجا کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هجو کردن . (ناظم الاطباء). مسخره کردن . مذمت کردن . دشنام دادن . مضحکه قرار دادن . ذم کردن . هجا گفتن . بد...
هجا گفتن . [ هَِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هجو کردن . دشنام دادن در شعر. مذمت کردن . استهزاء کردن در شعر« : چون این قصیده ٔ حطیئة بر زبرقان خواندند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.