هجاء
نویسه گردانی:
HJAʼ
هجاء. [ هََ ج َءْ ] (ع اِ) هر چیزی که در نزد کسی سپری گردد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). هر چیز که فوت شود و سپری گردد از کسی . (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (تاج العروس ). هَجا . (از معجم متن اللغة). رجوع به هَجا شود. بشار گوید :
و قضیت من ورق الشباب هَجاً
من کل أحوزراجح قصبه .
که بشار همزه ٔآن را حذف کرده است . (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
هجا کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هجو کردن . (ناظم الاطباء). مسخره کردن . مذمت کردن . دشنام دادن . مضحکه قرار دادن . ذم کردن . هجا گفتن . بد...
هجا گفتن . [ هَِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هجو کردن . دشنام دادن در شعر. مذمت کردن . استهزاء کردن در شعر« : چون این قصیده ٔ حطیئة بر زبرقان خواندند...