اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هجرت کردن

نویسه گردانی: HJRT KRDN
هجرت کردن . [ هَِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مهاجرت کردن . کوچ کردن . ارتحال « : و خواهی نمود که برای طلب علم هجرت کرده ام ». (کلیله و دمنه ). «نشاید که ملک .... ا ز وطن مألوف هجرت کند.» (کلیله و دمنه ). «و بعد از ملک پرویز پیغمبر علیه السلام هجرت کرد از مکه به مدینه ». (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 10). || احتراز کردن . دوری کردن . (یادداشت به خط مؤلف ). || امتناع کردن . اعراض کردن . روبرتافتن . نکول کردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
اصغر ابراهیمیان
۱۳۹۹/۱۱/۲۹
0
0

هجرت کردن برای آدم ؛ برابر با آن است که نیستی تنها بهتر از آن است. هجرت = هستی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.