هجوء
نویسه گردانی:
HJWʼ
هجوء. [ هَُ ] (ع مص ) خوردن . (منتهی الارب ). خوردن طعام را. (اقرب الموارد). || پر کردن . (منتهی الارب ). پرکردن شکم را. (اقرب الموارد). || فرونشاندن طعام گرسنگی را. (منتهی الارب ). || به چرا بازداشتن شتران را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
هجو. [ هََ ج ْوْ ] (ع مص ) نکوهیدن . (منتهی الارب ). شمردن معایب کسی . (اقرب الموارد). عیب کردن . (اقرب الموارد). || دشنام دادن کسی را به ش...
حجو. [ ح َ ج ْوْ] (ع مص ) لغت از اضداد است . اقامت گزیدن در جائی . استادن بجائی . || پاداش دادن . || غالب آمدن در فطانت و چیستان . || بخ...