اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هجوم

نویسه گردانی: HJWM
هجوم . [ هَُ ] (ع مص ) بناگاه آمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- هجوم آوردن ؛ حمله کردن . روی آوردن برای غلبه بر دشمن . (یادداشت به خط مؤلف ) :
در آغوش دو عالم غنچه ٔ زخمی نمی گنجد
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش .

خاقانی .


- هجوم بردن ؛ هجوم آوردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
- هجوم کردن ؛ هجوم آوردن . حمله کردن . رجوع به هجم شود.
|| درآمدن هر کسی بی دستوری . (منتهی الارب ). دخول بی اذن . (اقرب الموارد). || به شتاب درآمدن .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شکسته و ویران شدن خانه . (منتهی الارب ). || در مغاک فروشدن چشم کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دوشیدن آنچه را در پستان است . (از اقرب الموارد). دوشیدن . (منتهی الارب ). || روی آوردن علم بر حقایق امور کسی را. (از اقرب الموارد). || ساکت شدن و اطراق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هجوم . [ هََ ] (ع ص ) ناگاه درآینده بر کسی . (منتهی الارب ). سریعالهجوم . (اقرب الموارد). || درآورنده . (منتهی الارب ). || باد سخت که خانه ...
هجوم . [ هََ ] (اِخ ) نام تیغ ابوقتاده حارث بن ربعی رضی اﷲ عنه است . (منتهی الارب ).
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اِبگات (پهلوی: اِبگَت) نیپات (سنسکریت: نیپاتَ) پَرمات (سنسکریت: پْرَماتهیتَ) فَرپَت (اوستایی: فْرَپَت)
هجوم آباد. [ هَُ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه سنندج به کرمانشاه ، میان دار چالمان و برنجان ، در صدهزارگزی سنندج . (از جغرافیای سیاسی مسعو...
حجوم . [ ح َ ] (ع ص ) کشنده ٔ خون . مکنده . || (اِ) فرج زنان بدان جهت که میمکد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شرم زن .
حجوم . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حجم . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.