اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هداءة

نویسه گردانی: HDʼʼ
هداءة. [ هََ ءَ ] (اِخ ) دهی است در اعلای مرالظهران . هدوی منسوب است بدان . (منتهی الارب ). و این نسبت برخلاف قیاس است . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
هداءة. [ هَُدْ دا ءَ ] (ع ص ) اسب لاغر. (منتهی الارب ). این لغت مخصوص جنس ذکور است . (از اقرب الموارد).
هداءة. [ هََ دَ ءَ ] (ع اِ) نوعی از رفتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هداءة. [ هَِءَ ] (ع اِ) قوت شب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هداءة. [ هََ ءَ ] (اِخ ) موضعی است میان طائف و مکه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هداة. [ هََ ] (ع اِ) ادات و آلات . (منتهی الارب ). ادات و آن از هدی است به ابدال . (از اقرب الموارد).
حداءة. [ ح ِ دَ اَ ] (ع اِ) ابن آصی . غلیواژ. (دهار). زغن . موش گیر. ابوالصلب . (المرصع). ابوالخطاف . گوشت ربا. پند. بند. بازک ترکی . جوزه ربا. موش...
حداءة. [ ح َ دَ ءَ ] (ع اِ) تبر. || تبر دوسر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). تبر تیشه . پیکان تیر. || سر تبر. (منتهی الارب ). ج ، حَدَا. (اقرب...
حداة. [ ح َ ] (ع اِ) تبرتیشه . (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). تَوَر دوسر. (مهذب الاسماء). ج ، حداء.
حداه . [ ح َ ] (ع اِ) یکی حداء. و رجوع به حداة شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.