هدر
نویسه گردانی:
HDR
هدر. [ هََ ] (ع مص ) رایگان و باطل شدن خون . || باطل کردن خون . (از اقرب الموارد). || بانگ کردن شتر بی شقشقه . (منتهی الارب ) (مصادراللغه ٔ زوزنی )(تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || بانگ کردن کبوتر. (منتهی الارب ) (مصادراللغة زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تکرار صوت کبوتر در حنجره اش . (اقرب الموارد). || جوشیدن شراب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بانگ کردن رعد. (اقرب الموارد). || شکافته شدن شکوفه ٔ خرمابن . (اقرب الموارد). || نیک دراز گردیدن گیاه و انبوه شدن و تمام شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حدر. [ ح ُ دُرر ] (ع ص ) سطبر. (منتهی الارب ).
حدر. [ ح َ ] (ع اِ) نزد قراء، از مراتب اصول و قواعد علم تجوید است . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
حدر. [ ح ُدْ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حادر. (معجم البلدان ).
حدر. [ ح ُدْ دَ ] (اِخ ) از محال بصره پهلوی خطه ٔ مزینة. (معجم البلدان ).