هذاء
نویسه گردانی:
HḎʼʼ
هذاء. [هَُ ] (ع اِمص ) بیهوده گویی از بیماری و خواب . (منتهی الارب ). هذو. هذی . هذیان . (یادداشت به خط مؤلف ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حزاء. [ ح َ ] (اِخ ) موضعی است در شعر. (معجم البلدان ).
حزاء. [ ح َزْ زا ] (ع ص ) خرافی . وهم پرست ۞ . || منجم . ستاره شناس . (منتهی الارب ).
حظا. [ ح ُ /ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حظوة. تیرهای خرد بقدر ذراع که کودکان با آن بازی کنند. (آنندراج ). رجوع به حظوه شود.
حزا. [ ح َ ] (ع اِ) حَزاء. نباتیست . حَزاة و حزاءَة، یکی آن .
حزا. [ ح ُ ] (ع اِ) ۞ بقله ای است شبیه به کرفس که بوئی تلخ دارد و آن را به فارسی دینارویه گویند. نوعی رستنی باشد دوائی و آن دونوع ...
هزع . [ هَُ زَ ] (ع ص ) شیر بسیار سخت شکننده ٔ شکار. (منتهی الارب ). هَزّاع . (اقرب الموارد). رجوع به هزاع شود.
مع هذا. [ م َ ع َ ها ذا ] (ع حرف ربط مرکب ) به معنی با این ، یعنی با وجود این معنی . (غیاث ) (آنندراج ). کلمه ٔ رابطه ٔ مأخوذ از تازی یعنی با...
علی هذا. [ ع َلا ها ] (ع ق مرکب ) مرکب از: «علی » (بر) + «هذا» (این ) عربی ، که در فارسی به جای قید ترتیب و تعلیل به کار رود. بنابراین . ازین...
علی حذاء. [ ع َ ی ِ ح َذْ ذا] (اِخ ) ابن جعفربن سعید سعیدی رازی حذاء، مکنّی به ابوالحسن . مقری و تجویددان و ساکن شیراز بود. وفات او پس از س...
صالح حذاء. [ ل ِ ح ِ ح َذْ ذا ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال وی را در شمار «من لم یرو عنهم » ذکر کرده و گوید: حمیدبن زیاد از احمدبن میثم از وی ...