هران
نویسه گردانی:
HRʼN
هران . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 14 هزارگزی باختر گرمی و یکهزارگزی راه شوسه ٔ گرمی واقع و دارای 21 تن سکنه است . از چشمه ها و رودخانه ٔ درآورد مشروب میشود. محصول عمده اش غلات و کار مردم زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) ریگی است به بادیة.
حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) نام دهی است به حَلب .
حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) ۞ هاران . یاقوت گوید: شاید فَعّال یعنی صیغه ٔ مبالغه باشد از حَرَن َ الفرس ، آنگاه که نافرمانی کند و باشد که فَعْل...
حران یران . [ ح َرْ را ی َرْ را ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) حران یران از اتباع است . (مهذب الاسماء) (معجم البلدان ). رجوع به حَرّان شود.
عدهای از ستاره پرستان اهل حران، از ترس خلیفه مسلمین که با آنان اتمام حجت کرده بود خود را به دلیل اغماضی که قرآن نست به صائین روا داشته بود صابئی خوان...
حران الصغری . [ ح َرْ را نُص ْ ص ُ را ] (اِخ ) نام قریه ای از بنی عامر به بحرین .
حران الکبری . [ ح َرْ را نُل ْ ک ُ را ] (اِخ ) نام قریه ای از بنی عامر به بحرین .
جنگ حران یا جنگ کارهه در منطقهای در شمال بینالنهرین بین اورفه و راسالعین بین سپاه شاهنشاهی اشکانی و جمهوری روم رخ داد. در ۶ مه سال ۵۳ پیش از میلاد ...