هرث
نویسه گردانی:
HRṮ
هرث . [ هَُ / هَِ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است بر نهر جعفر ازاعمال واسط و از قراء مشهور است . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حرام و حرس . [ ح َ م ُح َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به حرام و هرس شود.
حرس اﷲ دولته . [ ح َ رَسَل ْ لا هَُ دَ ل َ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا دولتش را حفظ کناد. دعائی است که پس از ذکر نام پادشاهان و ام...
هرس عمل بریدن یا قطع کردن قسمت هایی از اندام گیاهان بر اساس فرمول و هدف معینی است که با این عمل در رشد ،قدرت رویشی ،زایشی درختان و آرایش آنها دخالت م...
ابراهیم بن عبداﷲبن حرث . [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن ِ ح َ ] (اِخ ) از رجال حدیث و از نسل حرث بن معمر صحابی است . او در زمان حضرت پیغمبر ...