اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هرمل

نویسه گردانی: HRML
هرمل . [ هَِ م ِ ] (ع ص ) زن کلانسال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زن شتاب زده ٔ فروهشته اندام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ناقه ٔ سالخورده . (منتهی الارب ). الناقةالهرمة. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حرمل . [ ح َ م َ ] (ع اِ) ۞ اسفند. سفند. اسپند. سپند. (بحر الجواهر). سپند سوختنی . چیزی است که سوزند دفع چشم زخم را. حمداﷲ مستوفی گوید: حرمل ؛...
حرمل . [ ح َ م َ ] (ع اِ) کنجده که از عیوب یاقوت است . رجوع به حرملیات شود.
حرمل ابیض . [ ح َ م َ ل ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ نوعی حرمل است . مولی . حرمل عربی . سذاب بری . سذاب غیربستانی . رجوع به حرمل...
حرمل احمر. [ ح َ م َ ل ِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسفند. حرمل عامی . سداب کوهی . رجوع به حرمل و سداب شود.
حرمل عامی . [ ح َ م َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرمل احمر. سداب کوهی . رجوع به حرمل و سداب شود.
حرمل عربی . [ ح َ م َ ل ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مولی . و آن نوعی حرمل است . و رجوع به حرمل ابیض و حرمل شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.