اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هروی

نویسه گردانی: HRWY
هروی . [ هَِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به هرات . (برهان ). هریوه . (برهان ). هراتی . (یادداشت به خط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
هروی . [ ] (اِ) اسم عربی عروق الصفر است . (فهرست مخزن الادویه ).
هروی . [ هَِ رَ ] (اِ) دانه ای است مانند ماش که در میان باقلا بود. (رشیدی ). در برهان و سروری «هرول » ضبط شده است به لام و محشی رشیدی نوی...
هروی . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زبانی بوده است از جمله ٔ هفت زبان فارسی . (برهان ). زبان فارسی را شامل پنج یا هفت زبان دانسته اند که هروی به عق...
هروی . [ هَِ رَ ] (اِخ ) امامی ... مداح سلاطین و وزرای کرمان بوده و اشعار بسیار خوب دارد و از جمله این لغز است :ثلث و خمس و زوج فردی را که...
هروی . [ هَِ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که از چشمه و رودخانه ٔ سیروان مشروب میشود. کار مردم زراعت و محصول عمده ٔ آنجا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صدر هروی . [ ص َ رِ هََ رَ ] (اِخ ) رجوع به حیدربن محمد خوافی شود.
حجر هروی . [ ح ُ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) و گویند اصفهانی است . از سعیدبن جبیر روایت دارد، و عمارةبن ابی حفصة از وی . ابوحاتم گوید: او را نشناسم . (...
صائغ هروی . [ ءِ غ ِ هَِ رَ ] (اِخ ) رجوع به محمودبن عمر جوهری شود.
صایغ هروی . [ ی ِ غ ِ هََ رَ ] (اِخ ) رجوع به محمودبن عمر جوهری ... شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.