اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هزارچشمه

نویسه گردانی: HZʼRCŠMH
هزارچشمه . [ هََ / هَِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) علت و ریشی باشد که بیشتر بر پشت آدمی به هم رسد، و آن را به عربی سرطان می گویند. (برهان ).و پهن شود به قدر کفگیری که سوراخها داشته باشد و ازهر سوراخی ریم و خون بیرون آید و به این ملاحظه آن را هزارچشمه گویند و کفگیرک خوانند، و قسمی از سرطان است همانا او را به عربی خُراج گویند. (انجمن آرا). شیرپنجه . کفگیرک . (یادداشت به خط مؤلف ) : خراج ریش هزارچشمه است ، گزاردن او داروی اوست . (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی ص 19). || (ص مرکب ) سوراخ دار. پرسوراخ . (یادداشت به خط مؤلف ) :
ز نوک ناوک این ریمن خم آهن فام
هزارچشمه چو ریم آهن است سینه ٔ من .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
هزارچشمه . [ هَِ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که دارای 134 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ راوند و چشمه و محصول...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.