هزیم
نویسه گردانی:
HZYM
هزیم . [ هََ ] (ع اِ) تندر. || آواز تندر. || (ص ) اسب سخت آواز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || باران که نایستد،چنانکه گویی ابر شکافته شده است . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حذیم . [ ح ُ ذَ ] (اِخ ) حنیفی . جد حنظلة، و مکنی به ابوحذیم است . به خدمت پیغمبر رسید. خود و پدرش صحابی هستند. ابن منده او را یاد کرده و او...
حذیم . [ ح ِذْ ی َ ] (اِخ ) سعدی بن عمرو، یا حذیم بن عمرو السعدی . صحابی است . (الاصابه ج 1 ص 333) (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).