هش
نویسه گردانی:
HŠ
هش . [ هََش ش ] (ع ص ) سست و نرم از هر چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اسب بسیار خوی آور. خلاف صلود. (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). || نان نرم . (منتهی الارب ): خبز هش ؛ نان نرم و سست . (اقرب الموارد). || مرد شادمان و تازه روی و سبک روح . (منتهی الارب ): رجل هش الوجه ؛ طلق المحیا. (اقرب الموارد). || آنچه جِرم او سست و ریزنده باشدو به اندک فشردن ریزه شود. (فهرست مخزن الادویة). || فرس هش العنان ؛ سبک عنان . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حش طلحة. [ ح َش ْ ش ِ طَ ح َ ] (اِخ ) موضعی است بیرون مدینة. (معجم البلدان ).
حش کوکب . [ح َش ْ ش ِ ک َ ک َ ] (اِخ ) موضعی است در بیرون مدینة به جانب بقیع، و عثمان آنجا را بخرید و بر قبرستان بقیع بیفزود، و کوکب نام مردی...