اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هع

نویسه گردانی:
هع. [ هََ ع ع ] (ع مص ) قی کردن ، لغتی است در هوع . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
بن ها. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکی است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 244 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)...
است ها. [ اُ س ِ ] (اِخ ) آلانان . رجوع به آس و اُسِت و ایران باستان ص 2458 ببعد شود.
شیخ ها. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز است و 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شَغَب : برانگیختن فتنه ، فتنه انگیزی ، شور و غوغا ، فتنه و آشوب (فرهنگ غمید)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کلخ ها. [ ک ُ ] (اِخ ) ساکنان ولایت کلخید که تابع شاهنشاهی داریوش بزرگ بوده است . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 692). و رجوع به کلخید وتاری...
غده ها. [ غ ُدْ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ غدة. غدد. رجوع به غدد شود: غده های تراوا، غده های تناسلی ، غده های جنسی ، غده های خدو، غده های فوق کلیوی ، غ...
ستن ها. [ س ِ ت ُ ] (اِ مرکب ) ۞ ج ِ ستن . نام گروهی از ئیدروکربورهای اکسیژن دار که در نتیجه ٔ اکسیده شدن الکلهای نوع دوّم حاصل میشود، بعب...
های ها. (اِ صوت ) های های . هایاهای . شور و غوغای ماتم زدگان . صدای گریه ٔ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان : های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش با...
ها زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیاپی و بسیار زدن . مکرر زدن . (یادداشت مؤلف ) : مردم دست به پشت او ها میزدند و او را می انداختند و او واپس می...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.