اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم

نویسه گردانی: HM
هم . [ هََ م م ] (ع اِ) اندوه .ج ، هموم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکی از اعراض شش گانه ٔ نفسانیه . (یادداشت مؤلف ) :
برداشته خزینه و انباشته به زر
صندوقهای پیل ، و نه در دل هم و نه غم .

فرخی .


زآرزوها که داشت خاقانی
هیچ همّی به جز وصال تو نیست .

خاقانی .


اگر در این مهم عظیم و هم ّ جسیم تهاون و توانی جایز شمرد و روی به مدافعت ننهد، ملک موروث برباد آید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || آنچه بدان قصد کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بستن دل به انجام کاری قبل از انجام ، چه نیک و چه بد. (تعریفات ). || قصد. (منتهی الارب ). || (ص ) بسنده و کافی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): هذا الرجل همک من رجل ؛ یعنی تو را کافی است . (از اقرب الموارد). || (مص ) اندوهگین کردن کار کسی را. || گداختن بیماری اندام کسی راو لاغر کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در خواب کردن ِ زن کودک را به آواز. (منتهی الارب ). || گداختن پیه را. || شیردوشیدن . || رنجور گردانیدن بسیاری ِ شیر ناقه را. || آهنگ کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ذوب کردن برف را. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
هم نشانی . [هََ ن ِ ] (حامص مرکب ) شباهت و هماهنگی : بر هر دو طرف ز هم نشانی افتاده نشان مهربانی . نظامی .من جنس توام به هم نشانی یکتا کنم ...
هم نقابی . [ هََ ن ِ ](حامص مرکب ) در یک پرده بودن . همنشینی : چه فرمایی ؟ دلی با این خرابی کنم با اژدهایی هم نقابی ؟نظامی .
هم مرتبه . [ هََ م َ ت َ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) هم درجه . هم رتبه . دارای مقام و مرتبه ٔ همانند یا برابر.
هم مدرسه . [ هََ م َ رَ / رِ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) دو شاگرد که در یک مدرسه درس میخوانند.
هم مانند. [ هََ ن َن ْ ] (ص مرکب )همانند. ماننده به یکدیگر : دانش جستن برتری جستن باشد بر همسران و هم مانندان . (قابوسنامه ).
هم نبردی . [ هََ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) هم نبرد بودن . هم زور بودن یا روبه رو شدن در میدان جنگ : که چوگان و میدان و مردی مراست ابا جنگیان هم...
هم ناورد. [ هََ وَ ] (ص مرکب ) هم نبرد. دو تن که با یکدیگر جنگ کنند : تو هم ناورد خاقانی نه ای زآنک سلاح مردی از تن برفشاندی .خاقانی .
هم نژاده . [ هََن ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) هم نژاد. هم گوهر : به گوهر مگر هم نژاده نیندهمان از پدر پاکزاده نیند.فردوسی .
هم نسبتی . [ هََ ن ِ ب َ ] (حامص مرکب ) نسبت به هم داشتن . انتساب و ارتباط. پیوستگی : نبی آفتاب و صحابان چو ماه به هم نسبتی يکدگر راست راه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
2نن3ن
۱۳۹۹/۰۲/۱۰
0
2

خفخفخفافتیتیتبخبححبحبنفتف


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.