 
        
            هما
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        HMA
    
							
    
								
        هما. [ هََ ] (ع  صوت ) هما واﷲ؛ به معنی  اما واﷲ است . برای  تحقیق  تالی  خود آید. تقول : هما ان  زیداً عاقل ؛ یعنی  درحقیقت  او عاقل  است . (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        زرین هما. [ زَرْ ری  هَُ ] (اِ مرکب ) آفتاب . (آنندراج ) (ناظم  الاطباء). زرین همای  : زرین همای  چتر سفید است  بال  توبی  بال  چون  حواصل  گرگین  چه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حما. [ ح َ ] (ع  اِ) بر وزن  قفا، خویشاوند شوی  و زوجه . (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همع. [ هََ م َ / هََ ] (ع  مص ) فرودویدن  اشک . (آنندراج ) (اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حماء. [ ح َم ْءْ ] (ع  اِ)خویشاوند شوی  و زوجه  چون  پدر و برادر و غیره  و در آن  سه  لغت  دیگر آمده : حما کقفا و حمومثل  ابو و حم  مثل اب . (منتهی  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حماء. [ ح َم َءْ ] (ع  اِ) حَمَاءَة. گل  سیاه  و بدبوی . (منتهی  الارب ) (اقرب  الموارد) :  لقد خلقنا الانسان  من  صلصال  من  حماء مسنون . (قرآن   ۞  ...