هما
نویسه گردانی:
HMA
هما. [ هَُ ] (اِخ ) دهی است از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که 422 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه . محصول عمده اش غله ، پنبه و لبنیات و کاردستی زنان قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حما. [ ح َ ] (ع اِ) بر وزن قفا، خویشاوند شوی و زوجه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
همع. [ هََ م َ / هََ ] (ع مص ) فرودویدن اشک . (آنندراج ) (اقرب الموارد).
حماء. [ ح َم ْءْ ] (ع اِ)خویشاوند شوی و زوجه چون پدر و برادر و غیره و در آن سه لغت دیگر آمده : حما کقفا و حمومثل ابو و حم مثل اب . (منتهی ا...
حماء. [ ح َم َءْ ] (ع اِ) حَمَاءَة. گل سیاه و بدبوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون . (قرآن ۞ ...